معنی (iv&tv.jda.n): صیقل، جلا، واکس زنی، پرداخت، ارایش مبادی ادابی، تهذیب، جلا دادن، صیقل دادن، منزهکردن واکس زدن، براق کردن، (n): لهستانی, معنی (هذ&فذپنیشپئ): صیقل، جلا، واکس زنی، پرداخت، ارایش مبادی ادابی، تهذیب، جلا دادن، صیقل دادن، منزهکردن واکس زدن، براق کردن، (ئ): لهستانی, معنی (iv&tv,jda,n): wdrg، [gا، mاls xjd، /cbاoت، اcاda kfاbd اbاfd، تivdf، [gا bاbj، wdrg bاbj، kjxilcbj mاls xbj، fcاr lcbj، (n): gisتاjd, معنی اصطلاح (iv&tv.jda.n): صیقل، جلا، واکس زنی، پرداخت، ارایش مبادی ادابی، تهذیب، جلا دادن، صیقل دادن، منزهکردن واکس زدن، براق کردن، (n): لهستانی, معادل (iv&tv.jda.n): صیقل، جلا، واکس زنی، پرداخت، ارایش مبادی ادابی، تهذیب، جلا دادن، صیقل دادن، منزهکردن واکس زدن، براق کردن، (n): لهستانی, (iv&tv.jda.n): صیقل، جلا، واکس زنی، پرداخت، ارایش مبادی ادابی، تهذیب، جلا دادن، صیقل دادن، منزهکردن واکس زدن، براق کردن، (n): لهستانی چی میشه؟, (iv&tv.jda.n): صیقل، جلا، واکس زنی، پرداخت، ارایش مبادی ادابی، تهذیب، جلا دادن، صیقل دادن، منزهکردن واکس زدن، براق کردن، (n): لهستانی یعنی چی؟, (iv&tv.jda.n): صیقل، جلا، واکس زنی، پرداخت، ارایش مبادی ادابی، تهذیب، جلا دادن، صیقل دادن، منزهکردن واکس زدن، براق کردن، (n): لهستانی synonym, (iv&tv.jda.n): صیقل، جلا، واکس زنی، پرداخت، ارایش مبادی ادابی، تهذیب، جلا دادن، صیقل دادن، منزهکردن واکس زدن، براق کردن، (n): لهستانی definition,